انتخاب
بسم الله الرحمن الرحیم
از بین آپدیت کردن کانال شب نامه دانشگاه مائده
راه انداختن مشتری ها
درست کردن حدیث تصویری برای اینستا
یا استوری گذاشتن از سفر دیروز
آپدیت کردنِ سایتی که خودم میدونم و شما نمیدونید 🙂
کتاب خوندن
تکیه دادن به صندلی و فکر کردن
تمیر و مرتب کردن اطراف
و چندین مورد دیگه که تقریبا هر روز درگیرشم
تصمیم گرفتم اینجا بعد از گذشت بیشتر از یک ماه چند جمله ای بنویسم
یک روز و نیم مشهد بودم… اگر بخوام از بین همهی سفرهایی که مشهد داشتم و یادم میاد سه تاشو انتخاب کنم، قطعا این سفر یکی از اون ۳ تاست، چرا؟
چراشو اگرخواننده وبلاگم بودید دیگه تقریبا باید تا الان متوجه شده باشید چون ۱۰ سال هست دارم اینارو مینویسم… اگر نیستید تکرار میکنم…
بعضی وقتا هفته ها و ماه ها برنامه میریزی، جمع میکنی، میری یه سفر، نمیگم بد میگذره، خیلی هم خوش میگذره، و برمیگردی. بعضی وقتا نمیخوای بری . یا نمیشه بری ، یا تو برنامت نیست، ولی میگن باید بیای، یا خیلی دلت اونجاست ولی نمیتونی بری، ازشون خواهش میکنی و التماس میکنی و میزارن دقیقه ۹۰ و شاید حتی تو وقت اضافه یهو سفرت جور میشه و میری، این یه بخش ماجراست.
بخش دومش اونجاییه که میری تو سفر یه سری اتفاقات میوفته که میدونی و مطمئنی که این سری اتفاقات قطعا هدیه خداست… ببخشید که نمیتونم بازش کنم 🙂 بمونه بین خودم و خودِ مقتدرِ مهربونِ رفیقِ نهایتِ آرزو…
الحمدالله…
متی ترانا و نراک



