استیکر
یه سری استیکر طراحی کردم که تقریبا واسه بچه های خوابگاست
چون ادرس وبسایت زیر تصاویر خورده لینک استیکرو میزارم اگر دوست داشتید ادد کنید :))
https://t.me/addstickers/khabgahmaede
یه سری استیکر طراحی کردم که تقریبا واسه بچه های خوابگاست
چون ادرس وبسایت زیر تصاویر خورده لینک استیکرو میزارم اگر دوست داشتید ادد کنید :))
https://t.me/addstickers/khabgahmaede
بسم الله الرحمن الرحیم
.
در هنگامهی طلوع خورشید، ستارهها یک به یک غروب میکنند
و رعد و برقی نخواهد بود مگر آنکه بعد از آن باران رحمت الهی نازل میشود
سختی و دشواری نخواهد بود مگر آنکه بعد از آن راحتی و آسایشی ایجاد میشود
جنگ و غارت و خونریزی نخواهد بود مگر آنکه بعد از آن صلح و دوستی برقرار خواهد شد
همهی اینها قواعد خلقت و وعده های خداست
در نقطه ای از تاریخ زندگی میکنیم ، که همهی خوبان و بزرگان آرزوی درک این دوره را داشتند
در نقطه ای از تاریخ بزرگ میشویم که خودمان در ازل انتخاب کردهایم ، فقط در حال حاضر دچار نسیان شدهایم
جهان روی دور تند خودش قرارگرفته و اتفاقات پشت سرهم مثل دانههای تسبیح افتاده و میافتد
اینکه ما در کدام سمت این تاریخ، و با امکاناتی که داریم چقدر موثر هستیم ،زیر ذره بین خدا قرار دارد
و شاید همین تکاپوی ما در این زمان، ملاک برتری و عزت ما در دوران بعد از ظهور شود…
متی ترانا و نراک
زمان: آخرالزمان ( ۳۰ / مهر ماه دوست داشتنی خدا / ۱۴۰۳)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عزیزان . سال ۱۴۰۳ سال پر ازچالش های خوب و بد بوده تا الان، با بدیاش کاری ندارم،یکی از اون خوب ها اینه که اولین سالی هست که دوبار روزیمون شد برم خونه پدری و کربلا، از سال ۱۳۹۳ که پامون به بهشت روی زمین باز شد همیشه با وقفه یک ساله بوده…
امسال قرار بود مثل چند سال قبل، برم مرز مهران خادمی آشپزخانه آستان قدس رضوی ، میلم به این بود که دست مردم غذای حضرتی بدم . همون سختی ای که قرار بود تو پیاده روی بکشم برای خودم، برای مردم بکشم، اصلا لذت تو اینه که تو سختی بکشی ولی مردم کیف کنن، این شاید یکی از آرزوهای هر روزه منه، که گره باز کنم، کار راه بندازم. بگذریم. قسمت نشد که برم ، یعنی در واقع رشته ای بر گردنم افکنده دوست، میبرد هرجا که خاطر خواهِ اوست… ان شاءالله تو مسیر پیاده روی بتونم دستی بگیرم ، گره ای باز کنم، کمکی بکنم…
اگر بخوام با مغز کوچیک خودم حساب کنیم، بنده از فردا شب به مدت حدود ۱۰ ۱۲ روز نیستم درخدمتتون، ولی خدا همیشه محاسباتش فرق میکنه، خوبی که فکر نمیکنم ، ولی بدیامونو حلال کنید، بنده هم اگر از شما بدی دیدم، تشریف بیارید یه ماچتون کنم تموم شه بره 😁
خب صحبت از ماچ شد ، باید عرض کنم که اصلا این بوس و ماچو دست کم نگیرید، کلید حل بسیاری از مشکلات بزرگه 😅 ادامه نمیدم…
.
طبیعتا معلومه که کجا میرم ، ان شاءالله میرمو ایرانم موشکاشو میزنه، ماهم از همونجا اعزام میشیم مرز اسرائیل 😁
بچه های طراح و گرافیک، پوستر و بنر خوب واسم طراحی کنید ، تورو خدا از اینا که جدیداً بزرگ میزنن پایینش مینویسن حلالم کنید طراحی نکنید ، اصلا مورد پسندم نیست :/
.
وصیت نامم هم رو دسکتاپه 😆 رمزشم خونواده میدونن
.
شوخی بود… 🙂 ان شاءالله که جدی بشه…
به یاد همه عزیزان هستم، قول نمیدم همتون رو یادم باشه، بعضیا بیشتر بعضیا کمتر، مخصوصا اون عزیزانی که اومدن یا پیام دادن و التماس دعای ویژه داشتن، ان شاءالله قسمت و روزی خودتون بشه این فضا رو تجربه کنید…
میدونم حتما موافقید که گاهی وقتا باید بری تو خلاء ، باید خودت باشیو خدای خودت، باید بری خودتو کشف کنی، باید هرچی اینجا گزاشتی بزاری بری، آمادهی اون روزی بشی که حتی جسمتم باید بزاری بری 🙂
از منبر میام پایین . من دستم بره به تایپ کتاب میتونم بنویسم، ولی همینقدر بسنده میکنم، باقیش باشه فردا صبح که سرم خلوت تر شد، تو سایت مینویسم…
خیلی به یادتونم، خیلی دعاتون میکنم، مخصوصا نجف ، خونه پدری🤍
شما هم اگرخلوتی داشتید به یاد ما باشید.
یاعلی.
پ ن : چقدر دوست داشتم از بچه هایی که این چند روز دلمون رو شاد کردن بنویسم ولی فرصت نشد . دم تک تکتون گرم ما با هم خندیدیم ، بغض کردیم، فریاد کشیدیم…
وطن و خونواده یعنی همین،تو غم ها باهم باشیم ، تو شادی ها هم باهم . چند تا قاب دلچسب میزارم بمونه به یادگار
سرانجامی جز شهادت برای ایشان کم و دور از شان بود اما چه بد و چه تلخه که مهمان رو تو خونه میزبان شهید کنن، میزبانی که به شدت مهمان دوست و بعضا مهمان پرسته چقدر میزبان سرافکنده و شرمنده میشه
اسماعیل هنیه رو زدن ، تو قلب کشوری که باید امن ترین پناهگاهش میبود، ان شاءالله که پاسخی در شأن بدیم ، ان شاءالله که این ان شاءالله ها تموم شه
ما به سرعت و فراتر از حد تصور به نقطه عطف های تاریخ نزدیک میشیم، و بعضیامون هنوز سرگرم این دنیاییم، داریم بازی میکنیم، حواسمون نیست که چه اتفاق هایی دومینو وار داره میوفته…
خیلی زودتر از اون چیزی که فکر کنید، به جنگ آخر میرسیم. به اتفاق خوب آخر میرسیم…
این متن بمونه اینجا.
ساعاتی صبر میکنیم تا موضع رسمی مقامات جبهه مقاومت و البته حضرت آقا منتشر شود.
– همه ی مقامات کشورهارو ساعت ها زیر بارون نشوندن بهشون یه پلاستیک دادن که رو سرتون بکشین و خیس نشین
– موقع اعلام اسم کشور کره جنوبی گفتن کره شمالی که دشمن خونی همدیگن
– شام آخر حضرت مسیح رو به تمسخر گرفتن
-پرچم المپیک رو هم که برعکس نصب کردن
– درمورد نمادهای فرهنگی ای که نصب شده بود هم صحبت نمیکنم، اینقدر آش شور بود که صدای خودشونم درومد
روسیه تحریم هست و در المپیک حضور ندارد، اسرائیل با چندین شرکت کننده در رشته های مختلف ورزشی حاضر است ، ورزش هم اصلا سیاسی نیست 🙂
-با صدای زجه های مادران و کودکان غزه به المپیک ۲۰۲۴ و آخر الزمان خوش آمدید…
بسم الله الرحمن الرحیم
به دلایلی با خودم عهد بسته بودم که امسال به هیچ عنوان دوربین به دست نشم، بشینم از سخنرانی استفاده کنم، پای روضه امام حسین (ع) اشک بریزم، بعده مدت ها یه دل سیر سینه بزنم
همین اتفاق هم افتاد منتهی جز شب آخر.
شام غریبان بود؛ سینه زنی یکی دو دقیقه بود شروع شده بود، هنوز همه نشسته بودیم، یهو دیدم یه فروند سوسک داره میاد سمتم، خب من از سوسک ترسی ندارم… این مخلوقِ خدا اومد قشنگ رفت زیر زانوی من، منم خب گفتم الان رد میشه از اونطرف میره دیگه ، دیدم سی ثانیه ای گذشت هیچ اتفاقی نیفتاد، با خودم فکر کردم الان اگر از نشسته به ایستاده تغییر موقعیت بدم که خیلی زشته ، همه نشستن من یهو وسط جمعیت پاشم واسم ببینم سوسک چی شد؟! ، یهو چشم افتاد سمت رفقای سیستم صوت و مسئول رسانه، به بهونه صحبت با اون پاشدم رفتم اونجا . فقط دم گوش مسئول رسانه گفتم ، هیچ کاری ندارم باهات ، اومدم فقط بهم بگی ، پشتم سوسکه یا رفته؟
بررسی کردو دید نیست ، ولی از فرصت استفاده کرد گفت ، ببین الان من یه خورده کار دارم این دوربینو بگیر برو از مراسم عکس بگیر، من یه چند ثانیه نگاش کردم، دیدم هم در عمل انجام شده قرار گرفتم، هم از من بزرگتره احترامش واجبه ، هم کل محرم نشستی از مراسم استفاده کردی دیگه، امام حسین میخواد اجر خادمی رو هم جدا بهت بده، پاشو برو از حرفه ای که بلدی واسه امام حسین کار کن…
بالاخره ما باز هم و برای اِن اُمین سال متوالی دوربین به دست شدیم و عکاسی کردیم، شده جزو لاینفک زندگیم، حتی اگر دوربینمو فروخته باشم، حتی اگر عهد ببندم دوربین به دست نشم.
.
تو این عکس همهی خادمای هیئت رهروان حاج قاسم دانشگاهیان استان گلستان هستن
از مداح تا مجری، از مسئول صدا تا مسئول رسانه
ولی میدونی چیه؟ اونی که هیچ وقت تو عکس نیست، حتی تو عکس دسته جمعی آخر . عکاسِ
من که ادای عکاسارودر میارم ولی عکاسای واقعی، خالصترین ، بی ریا ترین، و مظلومترین انسانهای روی زمینن، باور کن:)))
میدونم با این جمله تمام زحماتم رو به فنا دادم رفت، ولی یک بار برای همیشه باید گفته میشد
قربون همه عکاسایی که هیچ وقت هیچ جا دیده نمیشن…
پ ن : از عکاسا عکس بگیرید